همصحبتان تنهایی من از قطعات ادبیم در دیوان گلها و گلبرگها دروازه های شب را گشوده اند... چه ظلمت بی کرانه ای ...که در آن... فقط چشمان درخشان ستارگان , بر من خیره شده اکنون ملکة شب که نیمتاج نقره گون ماه رابرسرنهاده برتختی به وسعت عالم ...تکیه میزند فرشتگان چنگ می نوازند... این نغمة ساز آنهاست ...که نسیم ... از لا بلای برگهای درختان , بگوش میرساند و پریزادگان شعر, با من , به نجوا می پردازند این همبازیان پندارهایم ...که پیوسته مونس شب های تنهاییم بوده اند و از اندوه ها به آنان پناه برده ام اکنون هم مثل شب های دیگر... دور ازفتنه های شیا طین ... به مهمانی من آمده اند , تا از زبان رؤ یاییشان کلمات فریبا بشنوم cyrusamirmansouri@yahoo.com
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesارديبهشت 1391فروردين 1391 اسفند 1390 Authorsسیروس امیرمنصوریLinks
ردیاب خودرو
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump |